مهراوه شریفی نیا همه را شوکه کرد | چهره متفاوت مهراوه شریفی نیا بدون آرایش
مهراوه شریفی نیا، بازیگر مشهور ایرانی به تازگی تصویری را منتشر کرده و با چهره بدون آرایشش توجه مخاطبان را جلب کرده است.
خبرملت: سال 1387 سریالی با نام روز حسرت پخش شد که مهراوه شریفی نیا در آن درخشید و به شهرت رسید. مهراوه شریفی نیا از آن زمان تا کنون در سریالها و فیلم های مختلفی ایفای نقش کرده است. مهراوه شریفی نیا دختر محمدرضا شریفی نیا و آزیتا حاجیان است. خانواده مهراوه شریفی نیا کاملا هنری است و خواهرش ملیکا نیز بازیگر است. مهراوه شریفی نیا در کنار بازیگری علاقه خاصی هم به نوازندگی دارد.
مهراوه شریفی نیا، بازیگر مشهور ایرانی به تازگی تصویری را منتشر کرده و با چهره بدون آرایشش توجه مخاطبان را جلب کرده است.
این بازیگر ۴۲ ساله تصویری از قبل و بعد از گریمش در سریال «دل» را منتشر کرده و به واسطه صورت رنگ پریده و بی حس و حالی که قبل از گریم داشته، سوژه بحث کاربران شبکههای اجتماعی شده است.
مهراوه شریفی نیا پیانیست قهاری است
مهراوه شریفینیا در کنار بهروز صفاریان، امید نعمتی، علیرضا عصار و امید حاجیلی از جمله داوران مسابقه بندبازی بود.
علیرضا عصار او را نوازندهای قهار میداند. عصار میگوید: مهراوه شریفینیا از جمله هنرمندان و دوستان خیلی خوب من است. در جلسات مختلفی که برای این برنامه برگزار کردیم، همه متفقالقول به این نتیجه رسیدیم که حتما یکی از داوران از بین هنرمندان خانم باشد. من با کمال میل با مهراوه شریفینیا صحبت کردم و این پیشنهاد از سوی من ارائه شد.
عصار میافزاید: خانم شریفینیا فارغالتحصیل موسیقی و البته پیانیست بسیار قهاری است. علاوه بر همه اینها او بسیار متشخص و دوست خیلی خوب همه ما بود؛ همه این عوامل باعث شد تصمیم بگیریم که او هم در بین هیئت داوران باشد.
عکس جالب مهراوه شریفی نیا با خواهر و مادرش
تصویری از حضور خانوادگی آزیتا حاجیان و دخترانش مهراوه و ملیکا شریفینیا در گالری ساغر مسعودی منتشر شده که در فضای مجازی مورد توجه قرار گرفته است.
مهراوه و ملیکا دختران محمدرضا شریفی نیا و آزیتا حاجیان هستند. بسیاری از کاربران میگویند مهراوه هر چه سنش بالاتر میرود به مادرش آزیتا حاجیان شبیهتر میشود.
مهراوه شریفینیا به تازگی در سریالهای سرگیجه و آکتور ایفای نقش کرده و خواهرش ملیکا در سریال نیوکمپ دیده شده است.
ماجرای جالب بدهکاری مهراوه شریفی نیا به خواهرش
مهراوه شریفی نیا ضمن روایت خاطره ای از دوران کودکی خود، درباره بدهکاری همیشگی به خواهرش، از اولین تجربه کار کردنش در دوران کودکی نوشت.
مهراوه شریفی نیا تصویری از خود، در کنار پدر و خواهرش را در اینستاگرام منتشر کرد و درباره کودکی شان نوشت: «یادش بهخیر، دبیرستانی که بودم هروقت هفته آخرِ ماه، پول ماهانهام ته میکشید و بیپول میشدم، میدونستم که باید کار کنم وگرنه از پولِ بیزحمت خبری نبود.
روش تربیتی بابا جوری بود که پول ماهانه ما رو دقیقا به اندازه نیازمون میداد که ولخرجی نکنیم. هزینه تاکسی و دفتر و خودکار و خوراکی مدرسه محاسبه میشد و اول ماه پرداخت میشد تا خودمون یاد بگیریم پولمون رو مدیریت کنیم. ولی در عوض برامون اشتغالزایی میکرد.
حدوداً شونزده سالم بود که یه روز با لحن شوخ و شیطونش ازم پرسید: «اوضاع پول ماهانهت در چه حاله فرشته؟» (به من میگه فرشته)
منم خندیدم و گفتم:«والا یه مقدار به ملیکا بدهکار شدم.» (با اینکه ملیکا نسبت به من ولخرجتره ولی نمیدونم چرا همیشه من بهش مقروضم!) گفت: «دل به کار بدی میتونی بدهیت رو صاف کنی. حاضری؟» منم با کمال میل قبول کردم.
اون وقتها بابا با یکی دو تا از دوستانش انتشارات داشتن و کتاب چاپ میکردن، فکر میکنم علاقهی من به کتاب و ادبیات باعث شد که بخواد من رو محک بزنه. اون روز بهم یه کتاب داد تا براش نمونهخوانی کنم. نمونهخوانی، تطبیق دادنِ نسخهی اصلی، با متنِ تایپ شده است. دقتِ زیادی میخواد. باید بر اساسِ متنِ دستنویس، همهی غلطهای تایپی، دیکتهای، نشانهگذاری و رسمالخطی رو با خودکار قرمز مشخص کنی که متنِ تایپ شده، قبل از چاپ بره برای غلطگیری و بعد از اصلاحِ غلطها چاپ بشه.
اوایل میدیدم که شب خودش دوباره کتاب رو چک میکنه، من همش استرس داشتم که نکنه چیزی رو از قلم انداخته باشم و شغل جذابم رو از دست بدم، به همین دلیل هر روز بیشتر از روز قبل حواسم رو جمع میکردم و هر صفحه رو چند بار بررسی میکردم. احتمالا از کارم راضی بوده که یه روز کتاب «عشقآباد» رو برای نمونهخوانی بهم داد.
دیروز بعد از مدتها یهو توی کتابخونهش «عشقآباد» رو پیدا کردم، سریع برش داشتم و بازش کردم، انگار باور نداشتم که نمونهخوان این کتاب خودم بودم. وقتی اسم خودمو به عنوان نمونهخوان دیدم عجیب غریب ذوق کردم. فکر کردم شاید تو دنیا خیلی از آدمها دلشون بخواد جای دیگران باشن اونم فقط به دلیل داشتنِ ثروت و شهرت و قدرت. ولی به نظر من «زندگی» این چیزهاست، این حسهاست، حس رضایت، کار کردن، یاد گرفتن، تلاش کردن، علاقه داشتن به چیزهایی که شاید از یاد خیلیها رفته باشه.
نمونهخوانی کتاب «عشق آباد» ارزشش برام خیلی بیشتر از بدهی مهراوهی شونزده ساله است. گفتم به این بهانه از پدر جان بابت این یادگاری فوقالعاده تشکر کنم.»