دختر 13ساله از ترس آبرو شوهر کرد و سیاه بخت شد | روایت نادیا از یک عشق خیابانی که چارهاش طلاق است
زن جوان در سن کم گرفتار عشق خیابانی شد و خیلی زود ازدواج کرد اما گرفتار سرنوشتی سیاه شد.
خبرملت: نادیا وقتی که ازدواج کرد فقط 13 سال داشت. او حالا با دو فرزند و در 20 سالگی برای جدایی تلاش میکند.
به گزارش اعتمادآنلاین، زندگی نادیا زندگی تلخی است. او برای سایت از نوجوانی و جوانیاش میگوید:
*چرا میخواهی طلاق بگیری؟
شوهرم بسیار مرد بدی است عصبی و پرخاشگر و معتاد راهی بجز طلاق ندارم.
*به نظر نمیرسد سن زیادی داشته باشی چند سال است ازدواج کردی؟
من 20 ساله هستم و 7 سال قبل ازدواج کردم.
*چرا اینقدر زود ازدواج کردی؟
پدرم از ترس آبرو من را به زور شوهر داد.
*مگر چه اتفاقی افتاده بود؟
من در راه مدرسه با پدرام آشنا شدم. او 10 سال از من بزرگتر بود، با هم دوست شدیم. من هیچ وقت محبت ندیده بودم. خندههای پدرام هم برایم خیلی قشنگ و محبتآمیز بود. برای اینکه او را از دست ندهم هر کاری میکردم. خیلی کتکم میزدم ولی من دوستش داشتم. یک روز پدرام از من خواست با هم به خانهشان برویم و من هم قبول کردم. بعد پدرم فهمید و گفت یا زن این پسر میشوی یا هردوی شما را میکشم این را به پدرام هم گفت. ما ازدواج کردیم اما پدرام بعد از آن عوض شد و زندگی من هم نابود شد.
*چرا با آن پسر ارتباط داشتی. آن هم در حالیکه میگویی تو را کتک میزد؟
پدرام من را میزد اما برایم هدیه میخرید. محبت میکرد. من هیچ وقت محبت ندیده بودم برای اینکه او را از دست ندهم هرچه میگفت گوش میکردم.
*چرا رابطه شما بعد از ازدواج خراب شد؟
چون پدرام واقعا من را دوست نداشت. به زور ازدواج کرده بود.
*اولین فرزندت چند سالگی به دنیا آمد؟
من 13 سالگی باردار شدم. یک دختر و یک پسر دارم. ولی آنها را خودم بزرگ کردم.
*چرا بچه دوم را به دنیا آوردی؟
ناخواسته باردار شدم.
*شوهرت خرجی بچهها را میدهد؟
او از اول هم خرجی نمیداد من خودم کارگری میکنم و خرجی میدهم. قبلا میخواستم طلاق بگیرم پدرم اجازه نداد. حالا دیگر کاری به پدرم هم ندارم جدا میشوم.
*چطور شد تصمیم گرفتی تحمل نکنی؟
از دستش خسته شدم. همیشه در خانه بوی مواد میآید. پسرم سه ساله که بود یکبار پدرام به او مواد داده بود که بچه را بخواباند و بچه مسموم شده بود. خدا لعنتش کند از جان بچههایم میترسم. میروم یک جایی که دیگر هیچکس من را پیدا نکند. بچههایم را بزرگ میکنم. به دندان میکشم اما اجازه نمیدهم مثل من بشوند.