قتل شوهر با کمک پسر اینستاگرامی | راز قتل مرد ایرانی پس از دو سال فاش شد
همه تصور میکردند که مرد خانواده بهدلیل سکته قلبی جان باخته است اما بعد از گذشت 2 سال کارآگاه بازی زن همسایه موجب شد تا اسرار قتل این مرد فاش شود.
قتل عملی غیر انسانی و شنیع است که باعث گرفتن جان یک انسان میشود. روزانه هزاران انسان در دنیا به قتل میرسند. متاسفانه اخبار مربوط به قتل در ایران افزایش پیدا کرده است. افرادی که مرتکب قتل میشوند گمان می کنند حقیقت هرگز مشخص نمی شود غافل از اینکه روزی در چنگال قانون گرفتار می شوند. تازه ترین خبر درباره قتل را در ادامه بخوانید.
همه تصور میکردند که مرد خانواده بهدلیل سکته قلبی جان باخته است اما بعد از گذشت 2 سال کارآگاه بازی زن همسایه موجب شد تا اسرار قتل این مرد فاش شود. به گزارش همشهری، یکی از روزهای آبان سال 1400بود که مردی به نام شهروز به یکی از بیمارستانهای تهران منتقل شد. وی حال خوبی نداشت و آنطور که همسرش میگفت دچار درد شدید قفسه سینه شده بود. هرچند وی تحت درمان قرار گرفت اما یک روز بعد قلبش از تپش ایستاد و به کام مرگ رفت. خانواده این مرد میگفتند که اخیرا
چند مرتبه حال شهروز بد شده و او را به بیمارستان انتقال داده بودند. پزشکان نیز علت اولیه مرگ را ایست قلبی عنوان کردند و چون خانواده او از کسی شکایتی نداشتند، مجوز دفن مرد جان باخته صادر شد تا در زادگاهش که یکی از شهرهای غربی کشور بود دفن شود.
قریب به 2 سال از مرگ شهروز گذشته بود اما زنی که در همسایگی همسر و فرزندان این مرد زندگی میکرد مدتها بود که به همسر شهروز مشکوک شده بود. چرا که مرد غریبهای مدام به خانه آنها رفتوآمد میکرد. زن همسایه از روی کنجکاوی به سراغ همسر شهروز رفت و از او پرسید مرد غریبه چه نسبتی با وی دارد. هرچند همسر شهروز به زن همسایه گفته بود که وی برادر ناتنیاش است اما فرزندان شهروز، حرف مادرشان را نقض کرده و گفته بودند مرد غریبه دایی ناتنی آنها نیست و از دوستان مادرشان است.
زن همسایه این بار به سراغ مادر شهروز رفت و به او در مورد رفتوآمد مرد غریبه به خانه عروسشان گفت. صحبتهای زن همسایه موجب شد تا مادر شهروز به عروسش مشکوک شود و احتمال دهد که او2 سال قبل بلایی بر سر پسرش آورده است. به همین دلیل چند روز قبل وی به همراه شوهرش قدم در دادسرای جنایی تهران گذاشتند و از عروسشان(همسر شهروز) شکایت کردند. آنها گفتند که به مرگ پسرشان مشکوک هستند و احتمال میدهند که عروسشان با همدستی مرد غریبه، جان پسرشان را گرفته اند.
دستور نبش قبر
با این شکایت پروندهای با عنوان مرگ مشکوک در شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران تشکیل شد و به دستور قاضی محمد جواد شفیعی بازپرس جنایی، تحقیقات در اینباره آغاز شد. در جریان تحقیقات پلیسی شواهدی بهدست آمد که از اختلافات شدید شهروز و همسرش پیش از مرگ شهروز حکایت داشت. در این شرایط بازپرس جنایی دستور نبش قبر شهروز را صادر کرد تا علت اصلی مرگ وی مشخص شود. به این ترتیب،
نبش قبر انجام شد و بقایای جسد برای تعیین علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی انتقال یافت. از سوی دیگر بازپرس جنایی تهران دستور تحقیقات نامحسوس را صادر کرد تا اسرار این حادثه رازگشایی شود. درحالیکه بررسیها نشان میداد مرد غریبه هیچ نسبت فامیلی با همسر شهروز ندارد، متخصصان پزشکی قانونی نیز پس از انجام بررسیها اعلام کردند که علت مرگ شهروز، مسمومیت دارویی بوده است.
قتل با همدستی دوست اینستاگرامی
تکههای پازل که کنار هم قرار میگرفت فرضیه جنایت را پررنگتر میکرد. در این شرایط دستور بازداشت همسر شهروز و مرد غریبه از سوی بازپرس جنایی تهران صادر شد.هرچند این زن اصرار داشت که شوهرش سکته قلبی کرده و نقشی در مرگ او ندارد اما وقتی شواهد و مدارک را علیه خود دید، لب به اعتراف گشود و به قتل همسرش پس از گذشت 2 سال اعتراف کرد. وی گفت که با همدستی مردی به نام حمید که در اینستاگرام با او آشنا شده، دست به جنایت زده است. به این ترتیب حمید هم اعتراف کرد که با همسر مقتول همدست بوده است.
با اعتراف متهمان، بازپرس جنایی برای همسر مقتول به اتهام مباشرت در قتل عمدی و حمید به اتهام معاونت در قتل قرار قانونی صادر کرد و آنها برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند.
گفت و گو
ماه همیشه پشت ابر نمیماند
فریبا، زن 38ساله هرگز تصورش را نمیکرد که بعد از گذشت 2سال دستش رو خواهد شد. او گمان میکرد دیگر آبها از آسیاب افتاده و راز جنایت هولناکش برملا نخواهد شد. این زن میخواست بهزودی با مرد مورد علاقهاش پای سفره عقد بنشیند اما پیش از ازدواج دوم، سر از زندان در آورد. گفتوگو با او را میخوانید.
شوهرت را چطور به قتل رساندی؟
به او دارو خوراندم. حمید برایم دارو تهیه کرد و من بهتدریج آن را درون دمنوشهای شوهرم حل کردم تا اینکه قلبش از تپش ایستاد. البته به همین سادگیها هم نبود، خیلی زمان برد تا او جانش را از دست بدهد.
چطور، مگر چه اتفاقی افتاد؟
من نمیدانستم چه دارویی بود. حمید آن را تهیه کرده و به من گفته بود که داخل غذا و آبمیوه شوهرت بریز. من هم بهتدریج دارو را در دمنوش شوهرم ریختم. هرچند حالش بد شد اما زنده ماند. یعنی هربار که حالش بد میشد، من فورا او را به بیمارستان میبردم تا مرگ او را سکته و ایست قلبی تشخیص بدهند اما هربار درمان میشد و به خانه برمیگشت. تا اینکه حمید به من گفت اگر جواب نمیدهد، دوز داروها را بالا ببر. من هم دوز داروها را بالا بردم تا اینکه سرانجام دستش از دنیا کوتاه شد.
با حمید چطور آشنا شدی؟
در اینستاگرام. من در اینستا فالوور زیاد دارم و حمید هم یکی از دنبال کنندههای من بود. با هم آشنا شدیم و بهتدریج ارتباطمان صمیمیتر شد. او کابینتساز بود و پای حرفهای من مینشست. برای او از سختیهای زندگیام گفتم و سفره دلم را برایش باز کردم. حمید هم با دل و جان به حرفهایم گوش میکرد تا اینکه به او گفتم میخواهم از شوهرم جدا شوم اما او حاضر نبود طلاقم بدهد.
اختلافت با همسرت بر سر چه بود؟
اختلافم با شهروز به سالها قبل برمیگشت. او مرا اذیت میکرد و از رفتارهایش خسته شده بودم. اوایل با خودم میگفتم بالاخره خوب میشود و دست از کارها و رفتارهای بدش برمیدارد اما با گذشت زمان بدتر شد و دیگر حرمتی بین ما نمانده بود.
نقشه قتل را تو کشیدی؟
حمید گفت راهی بلد است که کسی به من شک نکند. او گفت دارو را در دمنوش بریز و به شوهرت بده. قرار بود بهزودی با حمید ازدواج کنم اما به آنچه میخواستیم نرسیدیم و نقشههایمان نقش بر آب شد. البته حمید به من اطمینان کامل داده بود که هرگز دستمان رو نخواهد شد اما خب ماه همیشه پشت ابر نمیماند...