حکایت های آموزنده و زیبا از عبید زاکانی | داستان دوم از حکایت های عبید زاکانی
در این بخش خبر ملت چند حکایت و داستان شیرین و آموزنده از عبید زاکانی را ارائه کرده ایم. امیدواریم از این حکایات زیبا لذت ببرید.
عبید زاکانی شاعر و طنزپرداز قرن هشتم است که حکایت های طنزآمیز شاعر در رساله دلگشا زبان تند و گزنده او را در اعتراض به فضای اجتماعی و سیاسی روزگارش به خوبی نمایش داده شده است.
زن خوش صورت
بازرگانی زنی خوش صورت زهره نام داشت. عزم سفری کرد. از بهر او جامه ای سفید بساخت و کاسه ای نیل بـه خادم داد، کـه هرگاه از این زن حرکتی ناشایست دروجود آید، یک انگشت نیل بر جامه ی او زند، تا چون باز آیم، اگر تو حاضر نباشی، مرا حال معلوم شود.
پس از مدتی خواجه بـه خادم نوشت کـه:
چیزی نکند زهره کـه ننگی باشد
بر جامه ی او زنیل رنگی باشد
خادم باز نوشت کـه:
گر ز آمدن خواجه درنگی باشد
چون باز آید زهره پلنگی باشد