پیدا و پنهان جامعه پزشکی در چند روایت
در سالی که گذشت، بیش از نیم میلیون نفر متقاضی پذیرش در رشتههای گروه علوم تجربی بودند. هدف اغلب این داوطلبان، پذیرفتهشدن در رشتههای پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی است. این در حالی است که دشواریهای تحصیل در رشته پزشکی بر کسی پوشیده نیست. داوطلبان کنکور چه در آینده این رشته میبینند که پا در چنین ماراتن نفسگیری میگذارند و برخی از آنها حاضرند سالها پشت در دانشگاهها باقی بمانند؟
تصویرگر زندگی یکی از پرافتخارترین چهرههای علمی ایران، دکتر محمد قریب، بنیانگذار تخصص پزشکی اطفال در ایران. شاید تا قبل از پخش این سریال از تلویزیون، نام دکتر محمد قریب برای بسیاری از مردم چندان شناخته شده نبود و این نام را تنها در خیابانی در تقاطع بلوار کشاورز و محدوده بیمارستان امام خمینی(ره) دیده بودند؛ اما پرداخت خوب کیانوش عیاری به جنبههای مختلف زندگی شخصی و حرفهای دکتر محمد قریب در مقام نویسنده و کارگردان سریال "روزگار قریب" و بازی درخشان و باورپذیر "مهدی هاشمی" در نقش دکتر قریب توانست تصویر ماندگاری از یک پزشک متعهد، اخلاقمدار، دلسوز و مهربان را در ذهن مخاطبان ثبت کند.
روایتی انسانی و اخلاقی از حرفه پزشکی که نگاه کاسبکارانه و منفعتطلبی در آن جایی نداشت و البته با استقبال مخاطبان هم روبرو شد و امروز نام دکتر "محمد قریب" به عنوان پدر طب کودکان ایران، برای بیشتر مردم کشور شناخته شده است.
سریال روزگار قریب
پرده دوم، سریال در حاشیه؛ روایتگر زندگی پزشکی متعهد و متخصص با بازی سیامک انصاری است که به دلیل مشکلاتی، بیکار شده و پس از مدتی از سوی یکی از اساتدیش، مأمور راهاندازی و مدیریت بیمارستانی به نام حاشیه میشود. در جریان راهاندازی بیمارستان، درگیریهایی با نوه اهداکننده ساختمان بیمارستان - "کنگر زهتاب" (جواد رضویان) - پیدا میکند و در ادامه با "سهراب کاشف" (مهران مدیری)، یک جراح پلاستیک بدهکار و فراری که پروانه پزشکی او باطل شده، آشنا میشود و داستان با سودجوییها و تخلفات متعدد گروهی به ظاهر پزشک شاغل در این بیمارستان از جمله خرجتراشی و گرفتن تعرفههای غیرمعمول تا انجام جراحیهای بیدلیل بیماران و حتی قاچاق اعضای بدن ادامه پیدا میکند.
نگاه طنزگونه و البته انتقادی به برخی تخلفها در حرفه پزشکی که البته در این سریال از سوی افراد به ظاهر پزشک انجام میشد، با انتقاد شدید جامعه پزشکی در آن زمان روبرو شد! هرچند عدهای معتقد بودند که مسائل مطرحشده در این سریال، یکی از آفتهایی است که دامنگیر عده برخی از پزشکان کشور هست و باید راهکاری برای کم کردن این معضلات اندیشیده شود.
سریال در حاشیه
اشاره مختصر به محتوای این دو سریال مقدمهای بود تا وارد بحث جدیتری در زمینه حرفه پزشکی شویم. چرا نوع نگاه به حرفه پزشکی اینقدر دوگانگی دارد؟! گاهی آنقدر درخشان و افتخارآمیز و گاهی آنقدر انتقادی؟!
در جایی عنوان میشود که ۶۰ درصد از شهدای مدافع سلامت، پزشکان هستند و مردم و جامعه در مدت دو سال همهگیری کرونا، به واقع خود را مدیون کادر درمان میدانند؛ از سوی دیگر، انتقادهایی که مردم نسبت به برخی مسائل از جمله دریافتهای نامتعارف یا مسائلی مثل فرار مالیاتی مطرح میکنند، مانع از این میشود که دیدگاه درست و منصفانهای نسبت به این موضوع داشت.
اگر خطا و اشتباهی وجود دارد که طبیعتاً در همه مشاغل درصدی از خطا را شاهد هستیم و هیچ انسانی مُبرا از خطا و اشتباه نیست، با روی گشاده پذیرای انتقادها باشیم و در جهت رفع آنها بکوشیم و اگر درستی، صداقت و تعهد را شاهد هستیم، زبانمان تنها به طعنه و انتقاد نچرخد.
"مجید حسینی" کمابیش برای بسیاری از فعالان فضای مجازی چهرهای آشناست. عضو هیئت علمی دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران که با انتقادهای بیپرده نسبت به آنچه او بیعدالتی میداند، در سالهای اخیر مشهور شده است. او به تازگی پیکان حملات خود را به گروهی از پزشکان نشانه گرفته است و معتقد است حقوقهای نجومی و فرارهای مالیاتی پزشکان و حاشیه امنی که برای این گروه ایجاد شده است، یکی از علل اقبال به انتخاب این رشته در سالهای اخیر توسط جوانان است. انتقاداتی که صدای بسیاری از پزشکان و دانشجویان پزشکی را بلند کرد. تعدادی از این پزشکان میگویند: آنچه مجید حسینی مطرح میکند برای عده قلیلی از پزشکان رخ میدهد و گروهی دیگر میگویند: این برخورداری از مزایا و دستمزدهای بالاتر، حاصل سالها تحصیل و اهمیت مشاغل مرتبط با پزشکی است! رفاه و رانت و مزایایی که برخی از پزشکان میتوانند از آن برخوردار شوند و زحمات دوران رزیدنتی و کار کردن با تعرفههای دولتی دو سر خطی است که داوطلبان کنکور فقط به یکی از آنها توجه میکنند.
رفاه بیشتر حاصل زحمت و حساسیت شغلی بیشتر
دکتر سید حمید عمادی، متخصص عفونی و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران در این باره میگوید: منطقی نیست که بخواهیم بگوییم همه پزشکان، فلان ویژگی را دارند یا همه معلمان، چُنین و چِنان هستند. در هر شغلی، استثناء وجود دارد و همه آدمها شبیه هم نیستند، اینطور نیست که بگوییم پزشکها، خودشان را میگیرند یا اغلب آدمهای مغروری هستند؛ نه، شاید بعضی از همکارانمان چنین ویژگیهای اخلاقی داشته باشند که آنهم معمولاً به تفاوتهای شخصیتی افراد برمیگردد و ممکن است در دیگر صنفها و در هر لباسی هم چنین افرادی پیدا میشوند. اما حقیقت ماجرا این است که بله، متأسفانه چنین نگاهی به پزشکان از مدتها قبل وجود دارد که شاید بخش مهمی از آن به سختی کار و سالهای طولانی تحصیلشان مربوط شود و باید درنظر داشته باشیم که یک فردی که پزشکی میخواند، تازه در سن ۳۵ سالگی، وارد بازار کار حرفهای میشود و از آن زمان به بعد میتوان بهعنوان یک پزشک حرفهای، روی او حساب کرد. شاید بهتر باشد این موارد را با جزئیات سختش درنظر بگیریم که یک فرد برای اینکه پزشک شود، باید چه مسیری را طی کند و تازه بعد از این همه سختی، چنین صفاتی را نیز به او بچسبانند. پس کمی مهربانتر و منصفتر باشیم.
او ادامه میدهد: قطعاً ما منکر تلاش و کوشش بقیه افراد و اقشار جامعه نیستیم؛ فقط تأکید میکنم که یک پزشک را فقط با درآمد بالا، خانه و ماشین لاکچری و مطب بالای شهر نبینید. یک پزشک برای رسیدن به نقطه حرفهای خودش باید چیزی در حدود ۲۷ سال، درس بخواند و از آن طرف با جان و سلامت مردم و انسانها در ارتباط است. پس قاعدتاً باید تا حدودی کمی بیشتر از بقیه اقشار جامعه در رفاه باشند و درآمد نسبتاً بهتری داشته باشند، اما بازهم در همه شاخههای پزشکی این چنین نیست. در برخی رشتهها مثل ارتوپدی و یا رشتههایی که بیشتر جراحی دارند بله، درآمدها نسبتاً بهتر است؛ اما در برخی دیگر از جمله همین بیماریهای عفونی خیلی درآمد آنچنانی نیست. پس نباید انتظار داشته باشیم که یک پزشک مثلاً با یک آرایشگر درآمد یکسانی داشته باشند - البته این مورد را مثال میزنم؛ به این قشر محترم جسارت نمیکنم - من شاید دلیل این انتقادات را در برخی موارد حسادت بدانم.
دکتر احمدرضا جمشیدی، متخصص روماتولوژی و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران نیز معتقد است: هیچ قشری به اندازه پزشکان، از نزدیک با مردم در ارتباط نیستند. در همین دوران بحران کرونا، چقدر پزشک شهید داشتیم؟ از آن گذشته از ابتدای انقلاب و قبل و بعد از آن، در دوران جنگ، در بحرانهای مختلف مثل جنگ، زلزله، سیل و غیره همیشه پزشکان در خط مقدم کمکرسانی بوده و هستند. جالب است معمولاً در زمانهای بحرانی مثل الان، پزشکان، مدافعان سلامت مردم هستند و به محض اینکه یک بحران تمام میشود، منتقدان جامعه پزشکی مدعی میشوند. پزشکان همیشه همراه و کنار مردم بودهاند، دوستانی که جامعهشناس هستند و ادعای شناخت جامعه را دارند و باید بهتر از همه ما، مردم را بشناسند این را نمیدانند که رابطه پزشک و بیمار همیشه بسیار نزدیک و مستقیم است؟ شاید بهتر باشد کمی بیشتر با پزشکان و بخصوص مردم ارتباط برقرار کنیم تا شناختمان جامعتر شود.
پزشکان هم در همین وضعیت معیشتی زندگی میکنند
این روماتولوژیست با اشاره به طرحهای پلکانی برای پرداخت مالیات توسط پزشکان میگوید: از آن طرف، هزار و یک ایراد دیگری که میگیرند از جمله فرار مالیاتی و دستمزدهای نجومی هم آشوبی به پا کرده است. شما بگویید، کدامیک از اقشار جامعه ۳۵ درصد مالیات میپردازند؟ پزشکان و رزیدنتها باید طبق طرحهای پلکانی مالیات بپردازند. ابتدا تحقیق و بعد طرح مسئله کنند. ما هم مالیات میدهیم، ما هم اجارهخانه داریم، ما هم در همین جامعه و با همین وضعیت معیشتی زندگی میکنیم. بعد هم کدام دستمزدهای نجومی؟ در حال حاضر با وجود چنین تعرفههایی، البته برای بیمارستانهای دولتی، اصلا متقاضی برای ماندن و کار کردن در بیمارستان باقی نمانده است؛ خود من، مدتی است که دنبال یک متخصص بیهوشی میگردم اما با این تعرفهها و حجم کاری، کسی قبول نمیکند و این تعداد باقی مانده بهخصوص جوانها هم دارند میروند. الان در بخش خود من، یک استادیار جوان که تمام وقت باید کار کند و اجازه کار در خارج از بیمارستان را هم ندارد، هزینه اجارهخانه در یک منطقه خوب تهران را ندارد.
دکتر جمشیدی، راهکار اساسی جلوگیری از تخلفات را بهبود وضعیت معیشتی و شرایط اقتصادی پزشکان میداند و ادامه میدهد: بازهم تاکید میکنم، واقعاً در حالت معمول و عادی حرفه ما، خبری از زندگی لاکچری و درآمدهای آنچنانی نیست، مگر همین قانونشکنیها بتواند پولهای گزاف بیاورد وگرنه با این تعرفهها، آب از آب تکان نمیخورد. ای کاش، مردم و بقیه اقشار جامعه و دوستان عزیزی همچون منتقدان همیشگی ما، از ریز و جزء ماجرا خبر داشتند و برای مثال همین طرحهای پلکانی را موشکافانه بررسی میکردند تا بدانند چه فشاری در برخی موارد روی قشر پزشک است.
این موضوع را دکتر حسین قناعتی، رییس دانشگاه علوم پزشکی تهران نیز چندی قبل در گفتوگو با ایسنا مطرح کرده بود: کسانی که به عنوان عدالت میآیند و روندهای اجرایی کشور را مخدوش میکنند، توجه کنند که وقتی حقوق مکفی پرداخت نکنیم، (نیروهای متخصص کشور) به خارج از کشور میروند؛ به عنوان مثال یک مهندس صنعت نفت با حقوقهای بالا در ماه به سرعت جذب کشورهای همسایه میشود. الان در حوزه پزشکی در دانشگاهها نیز با این مشکل مواجه هستیم. با این سقفهایی که گذاشتهاند و بحث مالیات و پلکانی کردن کارانه و خیلی از مسائل دیگر، بهترین اساتید ما بعضاً رفتهاند یا در فکر رفتن هستند و قطعاً (با ادامه این روند و عدم حل مشکل)، به زودی با خلأ نیروی انسانی مواجه خواهیم شد. بعضیها مفهوم عدالت را با تساوی یکسان و مساوی میدانند؛ درحالیکه عدالت به معنای تساوی نیست. عدالت به این معناست که هر کسی به میزان هوش، توان و کارایی خودش بتواند از مواهب مادی بهره ببرد. فردی در یک کار ساده مشغول فعالیت است و قطعاً کاری که انجام میدهد مورد احترام است، اما کار وی با فردی که کار فکری و ذهنی (سنگینی) دارد و میتواند میلیونها دلار برای کشور درآمدزایی کند، متفاوت است. ببینید اگر یک بیمار درست درمان نشود، باید به بخش خصوصی مراجعه کند و به جای مختصر پرداخت در بخش دولتی، باید چند صد میلیون تومان (در بخش خصوصی) هزینه کند. نماینده محترم یا مسئولی که میآید و این موارد را دستکاری میکند، باید به این موضوعات توجه داشته باشد که دارد به مملکت ظلم میکند.
از فرارهای مالیاتی تا لزوم فرهنگسازی
فرار مالیاتی صاحبان مشاغل مختلف در ایران داستان تازهای نیست. برخی از فعالان اقتصادی با دستکاری حسابها از مالیات فرار میکنند و گروه دیگری از شاغلان همچون تعدادی از پزشکان با عدم ثبتنام در پایانه فروشگاهی که البته ثبتنام در آن به معنای الزام استفاده از کارتخوان نیست و احتمالا همه ما بارها جمله "نقدی پرداخت کنید" را از زبان منشیهای تعدادی از پزشکانی که با آنها مواجهه داشتیم، شنیدهایم. آمارها نشان میدهد تا پایان سال ۱۳۹۸ فقط ۵۰ درصد از پزشکان با وجود جریمهای معادل دو درصد فروش، اقدام به ثبتنام در پایانه فروشگاهی کردهاند.
دکتر سید احمد سید علینقی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران در همین رابطه میگوید: درصد کمی از پزشکان شاید خودشان را کمی مجزا از بقیه جامعه بدانند که آن هم ارتباطی به پزشک بودن آن افراد ندارد، بلکه بیشتر به ویژگیهای شخصیتی افراد و تربیت خانوادگی و اجتماعی افراد دارد. اما در کلِ جامعه پزشکی چنین چیزی صدق نمیکند و چه بسیار پزشکانی هستند که به مردم کمک میکنند و حتی رایگان مریض ویزیت میکنند. اما بگذارید بگویم که اولین اصل در علم پزشکی این است که ما، بیمار را بهچشم اسکناس و مشتری نبینیم، بلکه بیمار در درجه اول یک انسان است که به علم شما نیاز دارد. بعد هم نکتهای را میخواهم اضافه کنم؛ بهتر است با آمار و ارقام و مطالعه و بررسی صحبت کنیم نه از روی یک مشاهده سطحی! یعنی برویم و بررسی کنیم که مثلاً پزشکان در مقایسه با چه قشری، درآمد بیشتری دارند یا فرار مالیاتی بیشتری دارند؟ بعد هم باید مشخص کنیم که با چه روشی به تحقیق پرداختیم. پس نمیتوانیم با مشاهده چند نمونه، نظر قطعی بدهیم. بهتر است موضوعات را چندجانبه و چند بُعدی در نظر بگیریم.
دکتر سید علینقی، ریشه مشکلات را در عدم فرهنگسازی میداند و اضافه میکند: علت اساسی که باعث بهوجودآمدن چنین مشکلاتی میشود در ابتدای امر، عدم فرهنگسازی مناسب بهخصوص در بستر رسانه و جامعه است. شما بگویید، درحال حاضر چه تلاشی برای فرهنگسازی در این زمینه میشود؟ بالاخره هر جرم و تخلفی، از یک طرف نیاز به فرهنگسازی دارد تا این آگاهیها ایجاد شود. اما از طرف دیگر، زیرساختهای ناکافی در کشور ماست که کار را مشکل میکند. باید بستر و زیرساختهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی لازم را ایجاد کنیم تا شاهد چنین تخلفاتی در هر صنفی نباشیم.
دوره رزیدنتی؛ جهنمی که به چشم داوطلبان کنکور نمیآید!
مشکلات رزیدنتها و فشارهای کاری آنها مدتهاست که در رسانهها به شکلهای مختلف مطرح شده و هر از چند گاهی با خبر خودکشی یکی از این دانشجویان و رزیدنتها، بار دیگر نقل محافل می شود. دشواریهای دوران رزیدنتی، شرایطی است که به گفته برخی پزشکان، منتقدان دستمزدهای پزشکان از آن بی خبرند. به نظر میرسد نیم میلیون نفری که هر ساله پا در رقابتی سخت برای قبولی در رشته پزشکی میگذارند، از سختیهای دوران رزیدنتی کمتر شنیدهاند.
دکتر ربیعی، چیف رزیدنت رشته پاتولوژی دانشگاه شهیدبهشتی که در حال حاضر در بیمارستان مسیح دانشوری مشغول به کار است میگوید: این تعبیر که بیمارستانهای ایران، جهنم رزیدنتهاست، تعبیر بدی نیست. شما فشار کاری یک رزیدنت را درنظر بگیرید و از آن طرف درآمدی که این قشر از جامعه پزشکی دارد واقعا قابل مقایسه نیست. این را هم بگویم که در بیمارستانهای دولتی عملاً رزیدنتها هستند که بیمارستان را میچرخانند و درست است که پزشکها و متخصصان هستند، اما اولین مواجه با بیمار و ویزیت کردن و غیره با رزیدنت است. نمیدانم تا چه حد درجریان حقوق رزیدنتها هستید؟! تا قبل از این چیزی حدود ۳ الی ۴ میلیون تومان بود که این مبلغ در قبال فشار کاری ما واقعاً هیچ است و ما، اجازه و اصلاً فرصت اینکه بخواهیم جاهای دیگری کار کنیم هم نداریم و باید از همین طریق امرار معاش کنیم. همین فشارها و نبود امکانات و بیتوجهیها، عواقب زیادی هم داشت که اگر یادتان باشد یک دورهای منجر به خودکشی چند رزیدنت شد. خب، پس قطعاً باید فکری به حال این اوضاع کرد.
دکتر محمود صادقی، رزیدنت سال چهارم جراحی بیمارستان مدرس نیز معتقد است، تا زمانی که نگاه سیستمی یعنی دانشگاه و نظام پزشکی به رزیدنتها اصلاح نشود، داستان همین که هست باقی خواهد ماند. به گفته وی، تا زمانی که رزیدنت بهعنوان یک پزشک و همکار در نظر نگرفته نشود، این فشار بیشتر و بیشتر میشود. من یک نمونه کوچک را عرض میکنم؛ در پیامکی که هر ماه از بانک برای ما ارسال میشود، بهجای حقوق ماهیانه، کمک هزینه درج میشود و در واقع با رزیدنتها براساس قوانین وزارت کار برخورد نمیشود؛ چراکه رزیدنتها حتی بیمه هم نیستند و درحال حاضر خود من بهصورت خویشفرما خودم را بیمه کردهام. واقعاً نیاز است که بهخصوص در همین دوران کرونا که حجم کاری چند برابر شده است، موازی با آن حقوق و مزایای رزیدنتها هم بهتر شود و حداقل ما احساس امنیت و آرامش بیشتری داشته باشیم تا بتوانیم این حجم کاری را تحمل کنیم. البته درست است من این را هم باید اضافه کنم که انتخاب خودمان است و خودمان به این رشته علاقهمند بودهایم و حالا هم باید پای علایقمان بایستیم اما این به معنی کنار آمدن با همه ناملایمتیها و سختیها نیست چون میدانیم که برای سیستم چنین خدمات و امکاناتی غیرممکن نیست. ما هم دوست داریم سرعت قطار سلامت کشور را با همین سرعت و تا همین حد خوب حفظ کنیم.
دکتر صدقی، پزشک عمومی و رزیدنت مرکز بهداشت هم معتقد است: بهشتی در بیمارستانها برای رزیدنتها درکار نیست. به عنوان مثال یک متخصص ارتوپدی را درنظر بگیرید که در دوره طرح است. حساب کنید که ۷ سال سختی کشیده است و دو سال طرح را گذرانده است و بعد هم باید برای ۴ سال رزیدنتی خود وارد بیمارستان شود که داستان اصلی از همین زمان شروع میشود. نهایتاً این فرد با این همه فشار کاری و درسی، ماهیانه حدود ۱۵ میلیون تومان درمیآورد، اما این مبلغ برای پزشکان عمومی که طرح خود را میگذرانند متفاوت است؛ برای مثال چیزی حدود ۸ میلیون تومان و زیر ۱۰ میلیون تومان. شما حساب کنید با این وضعیت تورم و درآمدهای ماهیانه، کلی مالیات و طرح در قالب طرح شاپرک، قاصدک و غیره و غیره هم به هزینههای ما اضافه میشود و از ما کم میشود. خب همین است که از آن طرف مهاجرت پزشکان هم زیاد میشود، آن هم نه به اروپا و آمریکا، به همین کشورهای همسایه و حاشیه خلیجفارس، مثل عمان که حداقل درآمدها و هزینههایشان باهم بخواند، حتی باوجود شرایط سختی که از نظر علمی ممکن است برای ما وجود داشته باشد. مثل همین معادلسازی مدارک علمی که باید مدتی را دوباره بگذرانیم تا مدرک دانشگاهی ما را قبول کنند.
آیا افزایش ظرفیت وضعیت را تعدیل میکند؟
با وجود این که خبر مهاجرت پزشکان در سالهای اخیر بارها شنیده و در مصاحبههای رزیدنت ها هم به آن اشاره شده است، اما به نظر میرسد قانونگذاران براساس برخی شاخصهای سلامت همچون سرانه پزشک به جمعیت و همچنین کمبود پزشک متخصص، افزایش ظرفیت رشتههای پزشکی را در دستور کار خود قرار دادند. طرفداران این طرح معتقدند با تصویب آن، از دستمزدهای نجومی هم خبری نخواهد بود و این رقابت دشوار برای پذیرش در رشتههای پزشکی نیز کمرنگ میشود. البته اغلب پزشکان با این طرح مخالفند.
دکتر نیلوفر پائیزی، پزشک عمومی که طرح خود را در بیمارستان میگذراند، معتقد است: بهنظرم تصمیم خوبی نخواهد بود. با چنین وضعیتی که درحال حاضر شاهد آن هستیم و این همه پزشک عمومی که در کشور داریم و بهنظر میرسد تاحدودی حتی ظرفیتها دارد اشباع میشود، باید منتظر پیامدهای آن باشیم. من یک مثال میزنم؛ شما اگر در گروه کاریابی پزشکان عضو شوید و از نزدیک با آن مواجه شوید، میبینید که کار هم هست؛ اتفاقاً در قسمتهای مختلف کشور حتی استانهای جنوبی مثل سیستان و بلوچستان هم درخواست کار وجود دارد، اما امکانات و تسهیلاتی برای رفتن و ماندن و کار کردن در آنجا وجود ندارد. برای مثال یکی از دوستانم تعریف میکرد که در یکی از مراکز درمانی در شهرستان دستگاه سونوگرافی وجود نداشت و باز باید مریض را به بیمارستانهای شهر ارجاع میدادند. پس اگر دریافتی و امکانات به حد نرمال برسد، پزشکان هم خواهند رفت و کار هم میکنند. این مثال را زدم تا بگویم که شاید کار باشد، اما باید صندلیهای خالی کنکور تخصص را هم درنظر بگیریم. افزایش ظرفیت در این شرایط، دقیقاً مثل پاک کردن صورت مسئله است، ما صورت مسئله را پاک میکنیم و از آن طرف هم باید منتظر افزایش مهاجرت پزشکان و خالی ماندن صندلیهای کنکور باشیم.
دکتر جمشیدی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، نیز راه چاره را افزایش ظرفیتها نمیداند و میگوید: من نمیگویم ظرفیتها را کاهش دهیم، میگویم مشکل بیکاری پزشکان است. در حال حاضر چند درصد از پزشکان به مشاغل غیرپزشکی روی آوردهاند؟ چند درصد از پزشکان وارد کارهای پوست و زیبایی شدهاند. باید برای پزشکان، نظام ارجاع تعریف و ایجاد کنیم. همین موارد باعث ضعف سیستمها میشود. ما میخواهیم ظرفیت را افزایش دهیم، بعد از این تصمیم چه کسانی باید بیایند و به این دانشجویان آموزش دهند؟ قطعاً اساتید دانشگاهی دیگر؛ اما تا زمانی که این انتقادات گاها اشتباه و بیحُرمتیها به جامعه پزشکان و اساتید پزشکی اتفاق میافتد، دیگر چه انگیزهای برای آن استاد و پزشک باقی میماند؟ چه برای تدریس و اصلا چه برای ادامه تحصیل! دبیر بورد روماتولوژی هستم و امسال از ۲۷ نفر ظرفیتی که اعلام کردیم فقط ۱۵ نفر آمدند و شرکت کردند. خب، تکلیف این صندلیهای خالی چه میشود؟ یعنی امسال، دانشگاه شیراز، متخصص روماتولوژی ندارد و یا هزاران دانشگاه و بیمارستان دیگر. مشکل اصلی، از بیعلاقهگی دانشجویان است که این هم ناشی از بیکاری، دریافتیها و حقوقهای کم، تعرفههای اعلام شده و مواردی از این دست است.
به گزارش ایسنا، طبابت از دیرباز به سبب آن که با حیات انسان سروکار دارد و کوچکترین اشتباهی ممکن است اثراتی دائمی برجای گذارد، شغلی حساس و اضطراب آور به شمار میآمده است. اما چرا در سالهای اخیر تقاضا برای انتخاب رشته پزشکی چنین افزایش یافته است؟ دانشآموزان کنکوری احتمالا پزشکانی را در نظر دارند که برای اعمال جراحی نه چندان پیچیده دهها میلیون دستمزد میگیرند و اوقات فراغت خود را در کشورهای اروپایی سپری میکنند. این در حالی است که به گفته پزشکان و رزیدنتها، اوضاع برای همه آنها چنین نیست. شاید بهتر باشد در کنار انتقادات تند و تیز از فرارهای مالیاتی برخی پزشکان و دستمزدهای نجومی آنها، به این پرداخته شود که چه در پس زمینه، رخ داده است که با این وقایع روبرو میشویم؟ و از خود بپرسیم امروزه دارنده کدام منصب اگر بتواند از حقوق بالا میگذرد تا عدالت را برقرار کند؟ به نظر میرسد این گروه از پزشکان که از پرداخت مالیات فرار و دستمزدهای بالا طلب و از رانت استفاده میکنند، صرفاً مشتی نشانه خروار هستند.